- بری ساختن
- ادای دین، بیرون شدن از ضمانت
معنی بری ساختن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پای بند ساختن، گرفتار کردن
تهیه کردن بنگ، فریب دادن، دل ربودن
عدل، بسته بار مهیا کردن
ساختن
روانه کردن فرستادن: فرسته گسی ساز دانش پذیر نهان بین و پاسخ ده و یادگیر
نی نواختن نی زدن: بوستان عودهمی سوزدتیماربسوزخ فاخته نای همی سازدطنبوربسازخ (منوچهری لغ)
آماده کردن مهیا کردن، یا در ساختن تنگ خانه در کنج اطاق جای گرفتن
شرمنده شدن و خجالت کشیدن
پر کردن، انباشتن، چیزی را در ظرفی ریختن یا جا دادن که تمام آن را فرا گیرد، آکندن، آگندن، آکنیدن